به ام بی فیلم خوش آمدید - امروز : جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳
انسان همان می شود که اغلب به آن فکر می کند. (کوروش کبیر)

 

ساماندهی

خانه » انشا در مورد سفر به شمال

انشا در مورد سفر به شمال

انشا درمورد خاطره سفر به شمال

انشا در مورد سفر به شمال

یادم می آید پارسال که می خواستیم به کلاردشت برویم، سه روز در راه بودیم.درراه کوه ها ودرخت هایی را می دیدم که واقعا زیبا بودند آن قدر که تابحال زیبایی آن ها از یادم نرفته است.در این سفر ما با خانواده دایی ام که بسیار باهم صمیمی هستیم در راه بودیم.

من در پیچ و خم جاده های سرسبز شمال،جاده هایی که از دل جنگل های بزرگ می گذشت با شوق و ذوق نشسته بودم و به زیبایی اطراف نگاه میکردم ،هیچ هم احساس خستگی نمی کردم.

در نزدیکی های کلاردشت جایی که جاده از دو سمت به دامنه های سبز و پرگل می رسید ایستادیم تا سرمای عصر آن روز تابستانی را با بلال های داغ شمالی گرما بخشیم و یادم هست که این بلال ها بیشترا ز تمام بلال هایی که تا آن روز خورده بودم چسبید.

بعد از استراحت یکی دو ساعته مان به سمت کلار دشت راه افتادیم و شب را در ویلایی که شرکت گازدر اختیار دایی ام قرار داده بود گذراندیم.

شب بسیار سردی بود وصبح که داشتم از لای پنجره بیرون را تماشا می کردم،دیدم همه جا مه غلیظی پوشانده است.خیسی سبزه های حیاط و نم نم و بوی دود آن روز لذتی داشت که هنوز هم وقتی به یادش می افتم احساسش میکنم.

فردا وپس فردای آن روز ما به جاهای مختلف کلاردشت مثل عباس آباد،نمک آب رود و رود بارک رفتیم .در آن سه روزی که ما در آن ویلا بودیم دوستان و همبازی های خوبی پیدا کرده بودم که یا همسایه ها بودند و یا مثل ما مسافرو..

ما آن قدر با هم دوست شدیم که ترک کردنشان بعد از سه روز برایم خاطره ی بدی میان آن همه خاطره های خوب این سفر شمال هست و خواهد بود.

منبع:انشا در مورد سفر به شمال

انشا در مورد سفر به شمال

باکس دانلود
باکس تبلیغات
دسته‌بندی نشده

راهنما

در صورت خرابی لینک های دانلود خواهشمندیم در اسرع وقت از بخش نظرات ما را مطلع سازید

ورود به بخش دانلود زیرنویس فارسی

آموزش دانلود زیرنویس فارسی

آموزش سوئیچ دو زبان فارسی و انگلیسی در فیلم های دوبله

معادله را حل کنید *

تمام حقوق مادی و معنوی و طرح قالب برای "ام بی فیلم " محفوظ است و هر گونه کپی برداری خلاف قوانین می شود. | طراحی شده توسط پارس تمز